روز مهندس بر جامعه مهندسین کشور مبارک باد
در نقشه جغرافیایی ایران، شهرهایی هستند که به دلیل وجود ستارگان علم و فضیلت بر دیگر شهرها فخرفروشی میکنند. سرزمین شیعهنشین طوس نیز از این نظر همانند خورشیدی میدرخشد و هماکنون نیز خراسان، به برکت وجود امام هشتم علیهالسلام پایتخت معنوی ایران اسلامی به شمار میآید. از جمله شخصیتهایی که نه تنها افتخار طوس، بلکه افتخار جهان اسلام است، خواجه نصیرالدین طوسی است که به دلیل خدمات ارزندهاش به اسلام و تشیع و عالَم علم و ادب، امروز را روز گرامیداشت وی نامیدهاند.
طلوع در طوس
پدر خواجه نصیر، شیخ وجیهالدین محمدبن حسن، از بزرگان و عالمان شهر قم بود و در روستای «جهرود» زندگی میکرد. او به همراه خانواده و به شوق زیارت امام رضا علیهالسلام عازم طوس شد و پس از زیارت، به دلیل بیماری همسرش در یکی از محلههای آنجا مسکن گزید. پس از چندی به اقامه نماز جماعت و تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد و همان زمان یعنی صبح یازدهم جمادی الاول سال 597 هجری قمری به هنگام طلوع آفتاب، آفتاب وجود نازنین کودکی، روشنیبخش خانه دل پدر و مادر شد و او را محمد نامیدند.
کودکی و نوجوانی
دوران کودکی و نوجوانی خواجه نصیرالدین، در شهر طوس سپری شد و او در این مدت، پس از فراگیری خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و قواعد عربی و فارسی را نزد پدر خویش آموخت. مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک میکرد. بعد از این علوم مقدماتی، به توصیه پدرش نزد دایی خویش «نورالدین علی بن محمد» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود به فراگیری این علوم پرداخت. عطش علمی محمد نزد نورالدین برطرف نشد و به راهنمایی پدر، در محضر «کمال الدین محمد حاسب»، از ریاضیدانان برجسته آن زمان به تحصیل پرداخت. پس از آن، دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله» به طوس آمد. او نیز تبحّر ویژهای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت و محمد در کلاس درس او حاضر شد و همان زمان لباس مقدس روحانیت را به دست استادش به تن کرد و از طرف او به «نصیرالدین» ملقب گردید.
سفر به نیشابور
خواجه نصیرالدین به پیشنهاد استاد عازم نیشابور شده، در مدرسه سراجیه، در درس خارج فقه و اصول استاد «سراج الدین قمری» حاضر شد و نزد فریدالدین داماد نیشابوری، کتاب اشارات ابنسینا را فرا گرفت. سپس کتاب قانون ابن سینا را که در زمینه پزشکی نوشته شده، نزد «قطب الدین مصری شافعی» آموخت و از محضر عارف مشهور، عطار نیشابوری نیز بهرهها برد.
سفر به نقاط دور دست
خواجه نصیرالدین برای فراگیری دانش، رنج سفر را بر خود هموار ساخت. او ابتدا به ری رفت و آنجا با دانشور بزرگی به نام «برهان الدین محمد قزوینی» آشنا شد. سپس به قم عزیمت کرد و از درس خارج «ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر اصفهانی» استفادهها برد. بعد از قم به اصفهان و از آنجا به سمت عراق مهاجرت کرد. علم فقه را نزد «معین الدین سالم مصری» به صورت کامل فرا گرفت و از او اجازه نقل روایت دریافت کرد. مدتی نیز از فقه «علامه حلّی» بهره برد و علامه نیز از نصیرالدین حکمت آموخت. علوم نجوم و ریاضی را نیز نزد «کمال الدین موصلی» به بهترین صورت فراگرفت و محضر سید مرتضی را نیز درک نمود. سپس با کولهباری از علوم مختلف قصد عزیمت به خراسان کرد.
هجوم مغول
سالهایی که خواجه نصیرالدین برای تحصیل در عراق به سر میبرد، اخبار مختلفی از هجوم قوم مغول به او میرسید. از جمله شهرهایی که مغولان در آن بیرحمی را به بالاترین درجه رساندند، شهر نیشابور بود. این شهر چنان مورد تهاجم قرار گرفت که نه تنها مردان، بلکه حیوانات خانگی آن هم از تیغ متجاوزان در امان نماندند. پس از قتل عام مردم، هفت شبانه روز بر شهر آب بستند و آن را شخم زدند. برخی تاریخ نگاران، تعداد کشتههای این شهر را حدود 000/748/1 نفر نوشتهاند. این اخبار دردناک، خواجه نصیر را برآن داشت تا برای کمک به هموطنان و خانوادهاش راهی ایران شود. پس از ورود به نیشابور با دیدن صحنههای دلخراش خون و آتش و ویرانی، با اضطراب به سوی زادگاهش رفت ولی کسی را آنجا نیافت. بعد از پرس و جو دانست که مادر و خواهرش برای نجات خویش به شهر قائن رفتهاند. خواجه نیز نزد آنان رفت و در آن شهر مسکن گزید و همانجا در سال 628 ازدواج کرد.
سفر به قلعههای اسماعیلیان
اسماعیلیان، فرقهای از شیعه بودند که اسماعیل، فرزند امام صادق علیهالسلام را جانشین آن حضرت میدانستند. این گروه پس از مدتها در سال 583 به دست حسن صباح در ایران رونق یافته، قلعههای متعدد و محکمی ساختند که جایگاه امنی برای مبارزات سیاسیشان به شمار میآمد. پایتخت اسماعیلیان نیز قلعهای به نام «الموت» در حوالی قزوین بود. خواجه نصیر پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصرالدین عبدالرحیم» حاکم یکی از این قلعهها، به همراه همسرش به قلعه قهستان رفت. ناصرالدین مردی فاضل و دوستدار فلسفه بود. لذا خواجه نصیر مدتی با احترام خاصی در آنجا مشغول ترجمه کتاب طهارت العراق شد و نام آن را اخلاق ناصری گذاشت. همچنین رساله معینیّه را درباره علم هیئت به زبان فارسی به رشته تحریر درآورد.
زندانی شدن خواجهنصیر
ناسازگاری اعتقادی خواجه نصیرالدین با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان به مردم، خواجه را برآن داشت که برای یاری خواهی، نامهای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد. در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و دستور داد خواجه را زندانی کنند. پس از چندی خواجه را به قلعه الموت انتقال دادند، ولی حاکم قلعه با اطلاع از دانش خواجه، رفتاری مناسب در پیش گرفت. خواجه نصیر حدود 26 سال در قلعههای اسماعیلیان به سر برد و در این مدّت کتابهای متعددی نوشت. او در پایان کتاب شرح اشارات خود چنین مینویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضعی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست، و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتهام که هر جزئی از آن ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود، و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد».
حمله مغول
از آنجا که وجود اسماعیلیان، حاکمیت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت، هلاکوخان در سال 651 با اعزام لشکری به قهستان، آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، تسلیم مغولان گردید و پس از چندی در سال 656 فرقه اسماعیلیه در ایران برچیده شد. پیشنهاد تسلیم، افزون بر آنکه از قتل و غارت پیشگیری کرد، توجه و احترام خان مغول را به خواجه برانگیخت و او خواجه را به مقام وزارت و مشاورت خویش منصوب کرد.
خدمات ارزنده
مقام علمی و ارزش فکری خواجه نصیر موجب شد تا هلاکوخان در فتح بغداد و کشتن معتصم آخرین خلیفه عباسی، از نظرهای خواجه بهره بگیرد و در مورد حفظ و حراست جان وی کوشا باشد. خواجه نیز از موقعیت استفاده کرده، خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و جهان علم نمود که برخی از آنها عبارت است از:
نگارش کتابهای ارزشمند در علوم مختلف؛ جلوگیری از به آتش کشیده شدن کتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست مغولان؛ نجات جان دانشمندان و عالمان؛ تبلیغ اسلام در میان مغولان، به نحوی که از سال 694 اسلام به عنوان دین رسمی ایران معرفی شد؛ جلوگیری از تهاجم مغولان به کشورهای مسلمان؛ تأسیس رصدخانه مراغه در سال 656 با همکاری جمعی از دانشمندان که تا سیصد سال مجهّزترین رصدخانه جهان بود؛ احداث و تجهیز کتابخانه بزرگ رصدخانه در مراغه و تربیت شاگردان بسیار.
نوشتههای خواجه نصیرالدین
به رغم آشوبها و حوادث تلخ زمان خواجه نصیرالدین طوسی، او توانست حدود 190 کتاب و رساله علمی در موضوعات مختلف به رشته تحریر درآورد. برخی از آثار خواجه عبارت است از:
1. تجرید الاعتقاد که در موضوع علم کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوقالعاده آن، مورد توجه قرار گرفته است؛ 2. قواعد العقائد در موضوع اصول عقاید؛ 3. اخلاص ناصری ترجمهای زیبا از کتاب طهارة العراق؛ 4. اوصاف الاشراف در علم اخلاق؛ 5. شرح اشارات ابن سینا؛ 6. تحریر اقلیدس در ریاضی و هندسه؛ 7. تحریر محیطی؛ 8. اساس الاقتباس در منطق؛ 9. آداب المتعلمین؛ 10. البارع فی النجوم؛ 11. کتاب الحساب یا الجبر و المقابله؛ 12. شرح اصول کافی؛ 13. کشف القناع در ریاضی؛ 14. معیار الاشعار در عروض؛ 15. رسالهای در طب.
مقام علمی
تبحّر خواجه نصیر در علوم مختلف عصر خویش، بزرگان را بر آن داشته که زبان به ستایش او بگشایند و با القابی چون استاد البشر، افضل علما، سلطان فقها، سرآمد علم، اعلم نویسندگان، عقل حادی عشر و معلم ثالث از او یاد کنند. نه تنها دانشمندان مسلمانان، بلکه غیرمسلمان نیز نتوانستهاند منکر تخصص خواجه در این علوم شوند.
1. ریاضیات: او در ریاضی عالمی برجسته بود و امروزه نیز در جبر، حساب، هندسه و مثلثات از دانشمندان نامی به شمار میآید. تألیف 35 اثر در موضوع ریاضی، او را به جهان علم شناسانده و دیدگاههای او، مبنای بسیاری از نظریههای دانشمندان است.
2. فلسفه: خواجه نصیر در عصری زندگی میکرد که امام فخررازی با تعصب تمام، به دیدگاههای فلسفی بوعلی سینا خدشه وارد میساخت و کسی را یارای ایستادگی در برابر او نبود. از این رو، خواجه پا به میدان مبارزه علمی گذاشت و با نوشتن شرحی بر اشارات بوعلی، تمام شبهههای فخررازی را پاسخ داد و حیات دوبارهای به فلسفه بخشید.
3. کلام: موضوع علم کلام، اعتقادات است. خواجه نصیرالدین در این زمینه کتاب تجرید الاعتقاد، محکمترین متن کلامی را به رشته تحریر درآورد. هنوز هم پس از گذشت هفتصد سال، شرحهای مفصّلی بر آن نوشته شده، در مجامع علمی تدریس میشود.
4. فقه و اخلاق: پرداختن به علوم رایج زمان مانند فلسفه، ریاضی، نجوم و طب، خواجه نصیر را از فقه و اخلاق دور نکرد. در فقاهت، او را سلطان فقها نامیدند. در اخلاق نیز با نگارش کتابهایی چون اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، آداب المتعلمین، نکتههای اخلاقی ظریفی را بیان کرده است.
5. ادبیات: ذوق لطیف و طبع ظریف خواجه، او را بر آن داشت تا قلم استوار خویش را در ادبیات و شعر نیز به کار گیرد. کتاب اخلاق ناصری او، از شاهکارهای نثر فارسی است و معیار الاشعار را نیز در علم عَروض تألیف کرد و از قالب شعر برای بیان دیدگاههای خود بهرهها برد.
لذات دنیوی همه هیچ است نزد من | در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست |
روز تنعّم و شبِ عیش و طرب مرا | غیر از شب مطالعه و روز درس نیست |
اخلاق خواجه
اخلاق، یگانه گوهری است که اگر بزرگترین دانشمندان خود را به آن زینت ندهند، علمشان نه تنها باعث نجات نخواهد بود، بلکه بالاترین علمها بدون اخلاق وارسته، انسان را به ورطه نابودی میکشاند. اخلاق نیک، شرط موفقیت و باعث نفوذ کلام در قلب مردم است. خواجه نصیر چنان اخلاق نیکی داشته است که توانست قومی همچون قوم مغول را شیفته خویش سازد. علامه حلّی درباره اخلاق او چنین نوشته است: «خواجه، افضل اهل زمان خویش در علوم عقلی و نقلی بوده و شریفترین کسی بود که من دیدهام». ابن شاکر، از تاریخ نگاران اهل سنت نیز او را چنین توصیف میکند: «خواجه بسیار نیکوصورت، خوشرو، کریم، بردبار و زیرک بود».
گذشت خواجه
مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب سفینة البحار پس از بیان مکارم اخلاق امام باقر علیهالسلام چنین مینویسد: افضل حکما و متکلمین، سلطان علما و محققین، وزیر اعظم، خواجه نصیرالمّلة والدّین، در حُسن خلق به امام باقر علیهالسلام اقتدا کرده است. آنجا که شخصی نوشتهای به او داد که در آن به خواجه نصیر اهانت شده و سگ گفته شده بود. خواجه نصیر با آنکه قدرت سیاسی و اجتماعی زیادی داشت، بدون عصبانیت چنین پاسخ داد: «در احوال سگ نگریستم و دیدم حیوانی است که روی چهار پا راه میرود و ناخنهای دراز دارد. بعد به خود نگریستم و دیدم که روی دو پا راه میروم و پوست بدنم همانند سگ نیست. ناخنهایم نیز پهن است و قدرت فکر کردن دارم و خنده و گریه دارم. هیچ یک از اینها در سگ نیست؛ پس فهمیدم که شما در اشتباههستید».
غروب غمانگیز
هیجدهم ذیقعده سال 673 بود. خورشید بغداد آرام آرام چهره خویش را در پس نقاب کوهها میپوشاند. خواجه نصیر 75 ساله، پس از عمری تلاش علمی و گشودن دروازههای دانش، در بستر بیماری افتاده و دوستان و شاگردان به دورش حلقه زده بودند. یکی از اطرافیان به او گفت: وصیت کن تا بعد از مرگ، تو را در نجف اشرف به خاک بسپارند. خواجه در جواب گفت: مرا شرم میآید که از جوار این دو امام (امام کاظم و امام جواد علیهماالسلام ) به جای دیگر برده شوم. لحظاتی نگذشت که خورشید علم و تقوا نیز همانند خورشید عالمتاب، غروب کرد، یادش نامیرا و راهش پررهرو باد.
تشییع و تدفین
مراسم تشییع خواجه نصیرالدین، با حضور بسیاری از ارادتمندان و دوستدارانش صورت گرفت و خِیل جمعیت به سمت آستان پاک و آسمانی کاظمین علیهماالسلام پیش میرفت. هنگامی که خواستند قبری بکنند، به قبری آماده رسیدند که کاشیکاری نیز شده بود و فهمیدند که یکی از خلفای عباسی آن را برای خویش ساخته، ولی فرزندش آنجا را پوشانیده و پدر را جای دیگری دفن کرده بود. عجیبتر آنکه تاریخ اتمام بنای قبر، با تاریخ تولد خواجه نصیر همزمان بود. سرانجام پیکر پاک این دانشمند شیعه، در همان قبر در جوار کاظمین علیهماالسلام رُخ در نقاب خاک کشید.
روز مهندسی
خواجه نصیرالدین طوسی، خدمات بیشماری به علوم مختلف نمود، ولی تبحّر خاص وی در علوم ریاضی و مثلثات و هندسه و بیان نظریههای جدید در این زمینه، باعث شده که روز بزرگداشت شخصیت این عالم وارسته را «روز مهندسی» نامگذاری کنند. امید که دانشمندان مسلمان با پیروی از تلاشها و مجاهدتهای خستگیناپذیر او در میدان علم و عمل، بار دیگر فاتح و پرچمدار میادین علمی در جهان باشند.